در محضر افلاکیان
چه زمانی ماتم و چه زمانی سرور داشته باشیم ؟
حضرت استاد فروغی زید عزه الشریف :
خداوند گاهی میفرماید: «لاتَفْرَح»؛ فرحناک نباش، مست غرور نباش.
گاهی هم میفرماید: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا. هر جا که به فضل و رحمت خدا توجه کردی، جشن بگیر و مسرور باش.
مطالب برگزیده
چرا زنها نمی توانند چند شوهر داشته باشند؟
شبهه منبع گزارش برخی وقایع مخفی تاریخ
شاه کلید حیا
بررسی علمی قانون حجاب و عفاف

برنامه ریزی مناسب به جای مقصّرتراشی
معنای واقعی قید مطلقه در اصطلاح ولایت مطلقه فقیه
مشورت حضرت سلیمان با خفاش

چرا باید دین داشته باشیم؟

علت ممنوع نشدن یکباره بردهداری در اسلام

نفوذیهای انقلاب

حج را تعطیل نکنید.

اثباتگرایی افراطی

حرفهایم در دخترم اثر نمیکند، چه کنم?

آزادی اندیشه در اسلام (بررسی حکم ارتداد)

آستانهی رضایتمندی جنسی

بیماری خاموش (بررسی عوارض و راهکارهای خودارضایی)

درمان وابستگی به جنس موافق و مخالف

بررسی دقیق و منصفانه موضوع دوستی با جنس مخالف

چگونه توبه کنم؟

چگونه یک نماز خوب بخوانم؟

حضور زنان در ورزشگاهها

سرانجام عبرت انگیز دوستی با جنس مخالف

ترانه در اتوبوس

روش برنامهریزی درست برای زندگی مفید

گفتگو با خر

بازی در میدان دشمن
به نام خدا
خیلی پسر خوشاندام و خوشچهرهای بود، یه عده از دخترای دانشکده به دنبال این بودن که نظرشو به خودشون جلب کنن.
ولی پسره انگار نه انگار که اونا هم آدم هستن؛ هیچ محلّی بهشون نمیگذاشت. پسر خوبی بود، هم درسش خوب بود و هم منطقی و اهل دین بود. شاید همین خصوصیات او باعث شده بود که دخترها بیشتر برن سراغش تا شاید بتونن نظرشو به طرف خودشون جلب کنن تا مثلاً بره خواستگاریشون !
یه روز من با دوستم در ایستگاه اتوبوس نشسته و منتظر اتوبوس خط واحد بودیم که اونم اومد و در بین آقایون ایستاد.
به محض اومدنش دوستم شروع کرد در موردش حرف زدن: نگاه کن ببین چقدر خوشتیپ هستش ! چقدر مرتّب و شیک لباس پوشیده ! چقدر زیبا، جذاب و خوش اندامه ...
همینجوری داشت تو گوشم وِزوِز میکرد که اتوبوس اومد.
من و دوستم رفتیم طرف خانوما و رو به آقایون نشستیم، اون پسره هم بین مردها ایستاده بود.
بعدِ نشستن دوباره دوستم شروع کرد به وِزوِز کردن دم گوشم. یاد این آیه قرآن افتادم که شیطان برای تاثیر گذاشتن روی دل ما انسانها، باهامون « نجوا» میکنه و با این نجوا ما رو به سمت پلیدیها میکشه. پیش خودم گفتم عجب شیطانی بود این دوستم خبر نداشتم !! با این حال کمی بهش با حالت ترش و اخمو نگاه انداختم و ته دلم به خدا توکل کرده و سرم رو انداختم پایین.
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. [1] (نجوا تنها از سوی شیطان است؛ میخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند؛ ولی نمیتواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز بفرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توکّل کنند.)
ولی این وسط یه اتفاقی افتاد که خیلی روم اثر گذاشت؛ تمام بدنم داغ شد؛ صورتم سرخ شد؛ ضربان قلبم رفت بالا؛ نمیدونستم باید چیکار کنم.
اون اتفاق این بود که ناخواسته یه بار که سرم رو بالا آوردم نگاهم بهش افتاد. دیدم اونم داره بهم نگاه میکنه. یه حسّ عجیبی بهم دست داد؛ زود سرم رو انداختم پایین، ولی تا خونه دیگه نمیدونم خودم رو چطوری رسوندم !
وقتی رسیدم خونه کنار حوض حیاط نشستم و کمی آب به صورتم زدم و به آسمون خیره شدم. داشتم با چشمام به خدا التماس میکردم که خدایا چیکار کنم؟! این حسً غریب داره قلبم رو از جا میکنه، که یه هویی بازم دلم رفت سراغ قرآن؛ اونجا که خدا میگه از صبر و نماز کمک بگیرید.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ. [2] ( ای کسانی که ایمان آوردهاید از نماز و صبر کردن کمک بگیرید. به درستی که خداوند با صبر کنندگان است)
همونجا وضو گرفتم و رفتم تو اتاقم چادر نماز سفیدم رو، روسرم انداختم و: الله اکبر. شروع کردم دو رکعت نماز به نیت نماز امام زمان علیه السلام رو خوندم؛ بعد نماز رفتم سجده و هفتاد بار استغفرالله ربی و أتوب إلیه گفتم و بعدش به خدا گفتم: « خدایا! تو خودت از دل من خبر داری و میدونی چه آتیشی تمام وجودم رو فراگرفته. من نمیخوام بیحیایی کنم، من بهت ایمان دارم و به درگاهت متوسل شدم، پس به احترام مادر اهل بیت، حضرت زهرا سلام الله علیها خودت درکم کن و کمکم کن تا آروم بشم.»
سرم رو از سجده که برداشتم احساس کردم آروم شدم. بعد گذشت چند ساعت دیگه راحت بودم؛ ولی ...
ولی اون پسره درست یک سال بعد با خانوادش اومد خواستگاری من ! وقتی دیدمش اشک در چشمام حلقه زد و دوباره تمام وجودم داغ شد! این همون پسری هست که پارسال دیدمش!
بعدها بهم گفت که اونم در اون جریان اتوبوس مثل من احساس عجیبی بهش دست داده بود. و البته از همون زمان که رفتار من رو دیده بود که من بر خلاف دخترای دیگه با متانت و حیا رفتار کردم ازم خوشش اومده بود.
بله، خدا پاداش عفت و حیایی که هر دوی ما، اون موقع خرج کردیم رو بهمون داد و ما الآن با نهایت عشق و علاقه به همراه فرزندم، کنار هم زندگی میکنیم.
مشکل امروز بعضی از دخترا و پسرای جامعه ما شده بیحیایی. دخترها واسه اینکه بعدا سرشون بیکلاه نَمونه، با هزار قلم آرایش و کاراهای جلف و زننده در برابر پسرهای نامحرم ظاهر میشن تا مثلاً نظرشون رو به خودشون جلب کنن. درحالیکه نمیدونن که اولاً یک پسر خوب بیشتر به دنبال یک دختر پاکدامن، متین، خوش اخلاق و به دنبال یک مادر شایسته برای فرزندانش هست تا یک دختری با انواع لباسها و عشوهگریهای متنوع. شاید بعضی از پسرهای مریض برای مدتی از دخترهایی مثل خودشان استفاده کنن؛ ولی همچین پسرها هم به همچین دخترها، ( با عرض معذرت ) به عنوان دستمال کاغذی یکبار مصرف نگاه میکنند! چرا که بعد از پیدا کردن گزینه ی بهتر و زیرکتر و دلرباتر و یا بعد از کامجویی از گزینه مورد نظر، مثل دستمال کاغذی استفاده شده میندازنش کنار و میره سراغ یه دستمال دیگه.
به اعتقاد من، حیا شاهکلید گم شدهی مشکلات فرهنگی کف خیابانها و پارکها و کلاس دانشگاههای ماست. حیا همان چیزیست که به بهای مُدپرستی و استفاده از تکنولوژی روز و عقب نماندن از اطرافیان در استفاده از شبکههای مجازی و ... معامله شده است؛ و چه بد معاملهای !! نتیجهی این معاملهی بیخردانه، همان نالههایی است که والدین از دست بعضی فرزندانشان سر میدهند. نتیجهی این معالمهی کودکانه، آمارهای بالای طلاقه که با هزارتا نوش دارو و واکسن هم پایین نخواهد آمد؛ چرا که اگر از شاهکلید قفلها غافل شویم، کلیدهای فرعی معلوم نیست قفلگشا باشند یا نه.
امام علی علیه السلام میفرمایند: الحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ الخَیر. [3](حیا کلید همه خوبیهاست)
و همچنین میفرمایند: ثَمرَةُ الحَیاءِ العِفَّة.[4] (عفت و پاکدامنی میوه و ثمره حیا می باشد.)
و همچنین در جای دیگر باز از ایشان نقل شده است که فرمودند: الحَیاءُ یَصُدُّ عَن فِعلِ القَبیحِ.[5] (حیا انسان را از انجام کارهای زشت باز میدارد.)
این سه روایت شریف، قطرهای هستند از دریای معارف اهل بیت علیهم السلام در باب حیا که به وضوح اشاره به ادعای ما دارند. چه روایتی که حیا را کلید همه خوبیها معرفی مینماید و چه روایتی که حیا را سرمنشأ عفّت و پاکدامنی معرفی میکند و یا روایتی که آن را عاملی برای دوری انسان از کارهای زشت میداند.
یکی از مشکلات اصلی جامعهی امروزی، کم شدن رنگ حیا در افراد جامعه است و قطعاً یکی از کاهایی که نهادهای فرهنگی میتوانند روی آن حساب باز کنند این است که با معرفی الگوی عالی حضرت فاطمه سلام الله علیها به عنوان بزرگ بانوی باحیای بشریت، قدمی مؤثر در راستای ترویج فرهنگ حیا بردارند. چرا که عاشقان و دلدادگان فاطمی هم از میان شیعیان و هم از میان برادران اهل سنت بسیارند و به راحتی میتوان حضرت زهرا سلام الله علیها را به عنوان الگوی مناسب بانوی باحیا به همگان معرفی نمود.
[1]سوره مبارکهی مجادله، آیه 10 .
[2]سوره مبارکه بقره، آیه 153
[3]ر.ک: غررالحکم و درر الکلم، نویسنده: عبدالواحد المحمد التمیمی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، سال چاپ 1366، باب آثارالحیاء، صفحه: 257
[4]همان .
[5]همان .